معنی نام حر

معنی اسم حر در فرهنگ نام‌ها : (تلفظ: hor®) (عربی) آزاد ؛ (در قدیم) دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه ، جوانمرد ، آزاده ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران امام حسین (ع) در واقعه‌ی عاشورا ، معروف به حُر بن ریاحی

معنی اسم حر در لغت‌نامه دهخدا : حر. [ ح َ رِن ْ ] (ع ص ) انه لَحَر بکذا و حری بکذا و حَر ان یفعل کذا؛ ای جدیر و خلیق . (اقرب الموارد).

---

حر. [ ح َرر ] (ع اِ) گرما. (منتهی الارب ). گرمی . (زوزنی ). نقیض بَرْد. حرارت . ج ، حُرور، اَحارِر. (منتهی الارب ) : و قالوا لاتنفروا فی الحر قل نارُ جهنم اشد حراً. (قرآن 81/9). و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر. (قرآن حر. [ ح َرر] (ع مص ) گرم شدن . حرور. حرارت . (از منتهی الارب ).

---

حر. [ ح ِرر ] (ع اِ) شرم زن . عورت زن . فرج زن . لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است . (منتهی الارب ). رجوع به حرح شود. ج ، احراح :
این هجو را جواب کن ار مرد شاعری
ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه
ورنه برو به کون زن خویش پای سای

---

حر. [ ح ُرر ] (اِخ ) ابن صَبّاح . محدث است .

منبع : معنی حر در فرهنگ دهخدا

معنی اسم حر در فرهنگ فارسی معین : (حُ ر یا رّ) [ ع . ] (ص . اِ.) آزاده ، آزاده مرد.

---

(حَ ر یا رّ) [ ع . ] (اِ.) گرما، گرمی .

معنی اسم حر در فرهنگ فارسی عمید : گرما؛ گرمی.

---

۱. آزاد؛ آزاده؛ آزادمرد.
۲. [قدیمی] کریم؛ جوانمرد.
۳. [قدیمی] برگزیده.

معنی اسم حر در فرهنگ مترادف متضاد : آزاد، آزاده، آزادهخو، جوانمرد، راد، مختار، مستقل ≠ بنده، عبد

---

۱. حرارت، گرما، گرمی
۲. گرمشدن ≠ برد، سرما

معنی اسم حر در دیکشنری عربی به فارسی : ازاد , مستقل , ميداني