معنی اسم ستاره در فرهنگ نامها : (تلفظ: setāre) (در نجوم) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شبها از زمین به صورت نقطههای نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده میشوند ؛ اختر ، نجم ؛ (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبا رو .
معنی اسم ستاره در لغتنامه دهخدا : ستاره . [ س َ / س ِ رَ / رِ ] (اِ) خیمه ای را گویند از پارچه ٔبسیار نازک دوزند بجهت منع مگس و پشه و آن را درین زمان پشه دان خوانند. (برهان ). بقول نلدکه ستاره عربی است بمعنی پوشش مشتق از ستر، پوشیدن . رجوع شو
ستاره . [ س َ رَ
/ رِ ] (اِ) آستان درِ خانه . (برهان ). رجوع به ستانه و آستانه شود.
ستاره . [ س ِ
/ س َ رَ
/ رِ ] (اِ) افزار جدول کشان را میگویند و آن چیزی است راست و تنک و پهن بعرض دو انگشت یا کمتر، از فولاد یا چوب یا استخوان و امثال آن سازند و بعربی مسطر خوانند.(برهان ). اسم افزاری است از
ستاره . [ س ِ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای است در طیف بزره که در غرب آن قرار گرفته و به جبلة متصل میشود. وادیی است که آن را لحف گویند. (از معجم البلدان ).
ستاره . [ س ِ رَ ] (اِخ ) نام مادر شیخ الرئیس ابوعلی سیناست از اهل افشنه قریه ای نزدیک بخارا. رجوع به شرح حال رودکی سعید نفیسی ص
101 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص
39 و تاریخ علوم عقلی صفا ص
منبع : معنی ستاره در فرهنگ دهخدا معنی اسم ستاره در فرهنگ فارسی معین : (س رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - اجرام نورانی در آسمان که نورشان به علت حرارت زیادشان می باشد، بسته به شدت حرارت رنگ ستاره ها فرق می کند. 2 - جرقه . ؛ ~ سهیل بودن کنایه از: کم پیدا و دیریاب بودن .
معنی اسم ستاره در فرهنگ فارسی عمید : هریک از نقطههای درخشان که شب در آسمان دیده میشود؛ اختر؛ کوکب؛ نجم.
〈 ستارهٴ دریایی: (زیستشناسی) جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد، سطح بالای بدنش از خارهای آهکی پوشیده شده، و در بعضی از انواع آن تعداد بازوها بیشتر است؛ ستار
نوعی خیمه.
= سهتار
معنی اسم ستاره در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. اختر، کوکب، نجم ≠ خورشید، شمس
۲. بخت، اقبال، تقدیر، طالع
۳. آرتیست، هنرپیشه
۴. فرد شاخص
۵. قهرمان
معنی اسم ستاره در دیکشنری فارسی به انگلیسی : astro-, luminary, star
معنی اسم ستاره در دیکشنری فارسی به عربی : زهرة نجمية , نجم
معنی اسم ستاره در دیکشنری فارسی به ترکی : yıldız