معنی نام چهره

جزئیات اسم چهره
نام چهره به معنای «چهر، روی، صورت» یک نام دخترانه فارسی با املای [ چ ه ر ه ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 345 نفر با اسم چهره در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم چهره
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی چهره
📣 آوانگاری /čehre/
🌍 ریشه اسم فارسی
🆎 به انگلیسی Chehre
🔢 ابجد 210
🔝 فراوانی 345
اطلاعات بیشتر

معنی اسم چهره در فرهنگ نام‌ها : (تلفظ: čehre) چهر ، روی ، صورت .

معنی اسم چهره در لغت‌نامه دهخدا : چهره . [ چ ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرک-زی شهرستان شاهی . در 22500 گزی جنوب باختری شاهی کنار راه فرعی بابل به دانه کلا واقع است ، 700 تن سکنه دارد، از رودخانه ٔ بابل آبیاری میشود. محصولش


چهره . [ چ ُ / چ ِ رَ / رِ ] (اِ) پسر ساده ٔ امرد. (برهان ). غلام و پسر ساده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). نوکر. ملازم . وبه این معنی هندی است . (از برهان ). ملازم امرد و نوکر. (ناظم الاطباء) چهره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی . (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ . روی . صورت . سیما. (ناظم الاطباء). رو. دیدار. رخسار. عارض . مُحَیّ̍ا. وجه . چهر. سیما. لقاء. طلعت . (یادداشت مؤلف ) <

منبع : معنی چهره در فرهنگ دهخدا

معنی اسم چهره در فرهنگ فارسی معین : (چِ رِ) (اِ.) روی ، صورت .

معنی اسم چهره در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. رخ، رخساره، رخسار، روی، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، گونه، لقا، وجه
۲. وجهه
۳. شخصیت
۴. سطح، رویه
۵. نما، شکل

معنی اسم چهره در دیکشنری فارسی به انگلیسی : aspect, face, complexion, countenance, faced _, features, look, personality, snoot, visage

معنی اسم چهره در دیکشنری فارسی به عربی : قط

معنی اسم چهره در دیکشنری فارسی به ترکی : çehre

مشاهیر
افسانه چهره‌آزاد (بازیگر)
رقیه چهره‌آزاد (بازیگر)
گلچهره سجادیه (بازیگر)
ماه‌چهره خلیلی (بازیگر)
معنی اسم چهره چیست؟

چهر، روی، صورت

منشا و ریشه اسم چهره چیست؟

اسم فارسی

چند نفر با اسم چهره در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 345 نفر با اسم چهره در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم چهره چیست؟

اسم هایی که به چهره میاد : چهراب، چهرآرا، چهرزاد، چهرمینو، ذاکره، زائره، زهره، ساره، چهره آسا، فریچهره، گل چهره، ماه چهره، نگین چهره، نیک چهره، پریچهره، خوش چهره، تخواره، چهربرزین، چیره، زواره، سهره

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)