معنی اسم سرو در فرهنگ نامها : (تلفظ: sarv) (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است ؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت .
معنی اسم سرو در لغتنامه دهخدا : سرو. [ س َرْوْ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان یمن است که دختر به یکی از فرزندان فریدون داده بود. (برهان ). نام پادشاه یمن که پدرزن پسران فریدون بود. (رشیدی ) :
خردمند روشندل و پاک تن
بیامد بر سرو شاه یمن .
فردوسی .
سرو. [ س َرْوْ ] (ع مص ) جوانمرد گردیدن . || سخی شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهتر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مهتر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || از خود افکندن چیزی را. یقال : سروت الثوب عنی ؛ ای القیته .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
سرو. [ س ِ رُو ] (اِخ ) دهی از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه . دارای مرکز مرزبانی سه کیلومتری مرز ایران و روسیه . دارای
184 تن سکنه .آب آن از رود باژرکه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
سرو. [ س ُ ] (اِ) اوستا «سرو» (شاخ جانور). هرن گوید: در اوستا «سروا» (چنگال ، شاخ )، پهلوی «سروب »، «سروو» ، بلوچی «سرونب ، سوروم » (سم )، «سرون » که «سروبن » نوشته میشود در پهلوی بمعنی شاخی (سرویین ) است . و رجوع کنید به سرون . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مطلق شاخ را گویند
سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ص
206) و «سرب » (بندهشن ص
116)،طبری «سور» (سرو) (واژه نامه ص
448)، عربی «سرو»، سریانی «شربینا» (بضم اول )،اکدی «شورمنو» . اصل
منبع : معنی سرو در فرهنگ دهخدا معنی اسم سرو در فرهنگ فارسی معین : (سَ رْ) [ په . ] (اِ.) درختی است مخروطی شکل که در نواحی کوهستانی شمالی ایران می روید. سرو آزاد، سرو سهی ، سرو ناز و زادسرو هم گفته اند.
(سُ) [ په . ] (اِ.) 1 - شاخ جانوران ، شاخک حشرات . 2 - پیالة شراب .
معنی اسم سرو در فرهنگ فارسی عمید : درختی مخروطیشکل، همیشه سبز، دارای شاخههای کوتاه پوشیده از برگهای ریز که بلندیش تا ۲۰ متر میرسد و چوب آن محکم و بادوام است.
〈 سرو آزاد: = (زیستشناسی) سَروْ
〈 سرو چمان: [قدیمی، مجاز] = 〈 سرو روان
〈 سرو خوشرفتار: [قدیمی، مجاز] معشوق زیبا و خوشقدوبالا و خوشرفتا
شاخ گاو و گوسفند و امثال آنها.
معنی اسم سرو در فرهنگ مترادف متضاد : سروبن، درخت سرو
سرویس
سرویس
معنی اسم سرو در دیکشنری فارسی به عربی : ارز
معنی اسم سرو در دیکشنری عربی به فارسی : سرخدار