معنی نام سرخاب

جزئیات اسم سرخاب
نام سرخاب به معنای «سهراب، گلگون، شاداب» یک نام دخترانه فارسی با املای [ س ُ ر خ ا ب ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 0 نفر با اسم سرخاب در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم سرخاب
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی سُرخاب
📣 آوانگاری /sorkhab/
🌍 ریشه اسم فارسی
🆎 به انگلیسی Sorkhab
🔢 ابجد 863
🔝 فراوانی 0
اطلاعات بیشتر

معنی اسم سرخاب در لغت‌نامه دهخدا : سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران معاصر پیروز یزدگرد. (ولف ) :
یکی پارسی بود بس نامدار
که سرخابش خواندی همی شهریار.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 2270


سرخاب . [ ] (اِخ ) ده افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . دارای 499 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، صیفی ، بنشن ، لبنیات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

سرخاب . [ س ُ ] (اِخ )نام دهی است از سمنان و هم از سبزوار. (آنندراج ).

سرخاب . [ س ُ ] (اِ مرکب )نوعی از مرغابی باشد سرخ رنگ . گویند ماده ٔ آن را مانند زنان حیض برآید، و بعضی گویند پرنده ای است که تمام شب از جفت خود جدا باشد و یکدیگر را نبینند لیکن آواز دهند و بسمت آواز بقصد ملاقات هم آیند، اما ملاقی نشوند و تمام شب بیقرار باشند و چون از جفت جدا
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) ابن قارون . از ملوک کیوسیه فرزند سرخاب بوده ، در سنه ٔ 466 هَ . ق . وفات یافت . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 181).

منبع : معنی سرخاب در فرهنگ دهخدا

معنی اسم سرخاب در فرهنگ فارسی معین : (سُ) (اِمر.) ماده ای سرخ رنگ که زنان به گونة خود مالند، گلگونه .

معنی اسم سرخاب در فرهنگ فارسی عمید : ۱. گرد یا مادۀ سرخ‌رنگی که زنان به گونه‌های خود می‌مالند؛ غازه؛ گلگونه؛ آلگونه.
۲. (زیست‌شناسی) نوعی مرغابی؛ خرچال.

معنی اسم سرخاب در فرهنگ مترادف متضاد : آلغونه، بزک، سرخی، غازه، گلغونه، گلگونه

معنی اسم سرخاب در دیکشنری فارسی به انگلیسی : blusher

معنی اسم سرخاب در دیکشنری فارسی به ترکی : allık

معنی اسم سرخاب چیست؟

سهراب، گلگون، شاداب

منشا و ریشه اسم سرخاب چیست؟

اسم فارسی

چند نفر با اسم سرخاب در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 0 نفر با اسم سرخاب در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم سرخاب چیست؟

اسم هایی که به سرخاب میاد : سرافشان، سرآویز، سرایه، سرگل، تیناب، جهان تاب، جهانتاب، چهراب، خوشاب، تراب، رهیاب، زاب، زریاب، سحاب

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)