معنی اسم پری در فرهنگ نامها : (تلفظ: pari) (فرهنگ عوام) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفتهی خود میکند ؛ (به مجاز) زیبارو و دارای اندام ظریف.
معنی اسم پری در لغتنامه دهخدا : پری . [ پ َ ] (اِ) موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،مقابل دیو. همزاد. جان . جن . جنی . جِنَّة. خافی . خافیه . خافیاء. حوری . مَلک . روحانی . خندله . (منتهی الارب ). نوعی از زنان جن که نهایت خوبرو باشند. (غی
پری . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی خرپوت به رود مراد ریزد در سابق وادی این نهر نیز بنام پری قضائی بود تابع سنجاق مازگرد
پری . [ پ َ ] (اِخ ) نام کاریزی در ملایر.
پری . [ پ َ ] (ق ) دوهنگام پیش . دوبار پیش . مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که روز پیش دیروز است . (برهان قاطع) . پری ، روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باشد و پریر نیز به یای مجهول است چون یای مجهول و واو مجهول در روزمره ٔ عراقیان بلکه اکثر اهل ایران نمانده و همه معروف ش
پری . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) لقب و منصب پر . || اقطاع و تیولی که متعلق به مقام پر بود. || مقام اعضاء مجلس لردها در انگلستان معاصر. || مقام اعضاء مجلس عالی فرانسه از
1815 تا
1848 م .
منبع : معنی پری در فرهنگ دهخدا معنی اسم پری در فرهنگ فارسی معین : (پَ) (اِ.) 1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .
(پَ) (ق .) مخفف پریر، بر سر واژه های شب و روز می آید و معنای دو شب پیش یا دو روز پیش را می دهد.
معنی اسم پری در فرهنگ فارسی عمید : ۱. موجود افسانهای و اساطیری نظیر جن بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است.
۲. [مجاز] زن زیبا.
۳. [قدیمی] جن.
۱. دو روز پیش؛ پریروز: ◻︎ مرد امروزی هم از امروز گوی / از پری و دی و فردا دَم مزن (محمدشیرین مغربی: لغتنامه: پری).
۲. دو شب پیش؛ پریشب.
پاداش؛ جایزه.
معنی اسم پری در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. امتلا، انباشتگی، ملاء
۲. کثرت
۳. اشباع، سیری
۱. فرشته، ملک
۲. حور، حوری، ≠ عفریت، عفریته
معنی اسم پری در دیکشنری فارسی به انگلیسی : amplitude, fairy, fay, fullness, hobgoblin, nymph, pixie, pixy, plenitude, plumy, repletion, satiety, spirit, sprite
معنی اسم پری در دیکشنری فارسی به عربی : جني , جنية
معنی اسم پری در دیکشنری فارسی به ترکی : peri