معنی نام مهی

معنی منسوب به ماه، (به مجاز) زيبارو
جزئیات اسم مهی
نام مهی به معنای «منسوب به ماه، (به مجاز) زيبارو» یک نام دخترانه فارسی با املای [ م َ ه ي ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 108 نفر با اسم مهی در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم مهی
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی مَهي
📣 آوانگاری /mahi/
🌍 ریشه اسم فارسی
🆎 به انگلیسی Mahi
🔢 ابجد 55
🔝 فراوانی 108
اطلاعات بیشتر

معنی اسم مهی در فرهنگ نام‌ها : (تلفظ: mahi) (مَه = ماه + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به ماه ، به مانند ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .

معنی اسم مهی در لغت‌نامه دهخدا : مهی . [ م َ ] (ع اِ) نوعی از بلور. (برهان ). حجرالبلور. بلور معدنی . سنگ بلور. بلور کوآرتز. || برخی گویند سنگی است سفید یکرنگ و زنان چون در وقت زاییدن ازگردن آویزند زاییدن بر ایشان آسان گردد. (برهان ).


مهی . [ م َهَْی ْ ] (ع اِمص ) اسم از امهاء. درازکردگی رسن اسب . رجوع به امهاء شود.

مهی . [ م َهَْی ْ ] (ع مص ) تیز و تنک روی کردن دشنه . (منتهی الارب ، ماده ٔ م هَ ی ). امهاء. || آب دادن . (منتهی الارب ، ماده ٔ م هَ و).

مهی . [ م ِ ] (حامص ) بزرگی . سری . سروری . سرداری . (آنندراج ). عظمت . کِبَر. مقابل کهی . مقابل صغر :
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ و نه تاج و طوق شهی .

فردوسی .


اگر شهریار تو زین آگهی
نیابد نزیبد برو بر مه

منبع : معنی مهی در فرهنگ دهخدا

معنی اسم مهی در فرهنگ فارسی معین : (مَ) (حامص .) بزرگی ، عظمت .

معنی اسم مهی در دیکشنری فارسی به انگلیسی : misty

مشاهیر
مهین دیهیم (بازیگر)
مهین شهابی (بازیگر)
مهیار فیروزبخت (آهنگساز)
پوراندخت مهیمن (بازیگر)
حمید مهین‌دوست (بازیگر)
مهرانه مهین ترابی (بازیگر)
معنی اسم مهی چیست؟

منسوب به ماه، (به مجاز) زيبارو

منشا و ریشه اسم مهی چیست؟

اسم فارسی

چند نفر با اسم مهی در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 108 نفر با اسم مهی در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم مهی چیست؟

اسم هایی که به مهی میاد : مه آرا، مه آسا، مه تابان، مه تیام، مه جبین، روناهی، سهی، ماهی، بهی، مهیا، مهیاره، مهیاز، مهیاس، مهیان، مهیتا، مهیرا، مهیره، مهیسا، رهی، فرهی، مهابت، مهابد، مهاجر

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)