معنی اسم مهاجر در فرهنگ نامها : (تلفظ: mohājer) (عربی) آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند ؛ هر یک از یاران پیغمبر (ص) که به همراه او از مکه به مدینه هجرت کردند .
معنی اسم مهاجر در لغتنامه دهخدا : مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) کسی که از جایی به جایی رود و از زمینی به زمینی رود و هجرت کند. ج ، مهاجرون . (ناظم الاطباء).مفارقت کننده از خانه و اقربا یعنی مسافر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه از وطن خود هجرت کند و آن را ترک گوید و در جایی دیگر مسکن گیرد. (ناظم الاطباء).
- <
مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) ابن ابی امیه . او به روزگار رسول (ص ) و ابوبکر والی صنعا بود. (از یادداشتهای مؤلف ).
مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. والی یمامه بود در روزگار ابوبکر. (از عیون الاخبار ج
1 ص
177).
مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) لقب رجالی محمدبن ابراهیم است . (ریحانة الادب ). رجوع به محمدبن ابراهیم شود.
مهاجر. [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) ابن ابی المثنی تجیبی ، از بنی تجیب (درگذشته به سال
91 هَ . ق .). رئیس شراة بود در اسکندریه . (از اعلام زرکلی ج
3 ص
1077).
منبع : معنی مهاجر در فرهنگ دهخدا معنی اسم مهاجر در فرهنگ فارسی معین : (مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) هجرت کننده آن که از وطن خود هجرت کرده در جایی دیگر مسکن گیرد.
معنی اسم مهاجر در فرهنگ فارسی عمید : کسی که از شهر یا وطن خود به شهر یا کشور دیگر برود و در آنجا سکنی گزیند؛ هجرتکننده.
معنی اسم مهاجر در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر ≠ مقیمصفت اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر
۲. خشونتطلب ≠ مدافع
معنی اسم مهاجر در فرهنگ سره : کوچنده
معنی اسم مهاجر در دیکشنری فارسی به انگلیسی : emigrant, migrant, migratory, settler
معنی اسم مهاجر در دیکشنری فارسی به عربی : حاج , دخل , مهاجر
معنی اسم مهاجر در دیکشنری فارسی به ترکی : göçmen
معنی اسم مهاجر در دیکشنری عربی به فارسی : مهاجر , کوچ کننده , وابسته به مهاجرت , مهاجرت کننده , جابجا شونده
مهاجر , تازه وارد , غريب , کوچ نشين , اواره , کوچ کننده , سيار , جانور مهاجر , کوچگر