معنی اسم خورشید در فرهنگ نامها : (تلفظ: xoršid ) (در نجوم) کُرهی سوزان ، درخشان ؛ (به مجاز) نور این کره ، آفتاب .
معنی اسم خورشید در لغتنامه دهخدا : خورشید. [ خُرْ] (اِخ ) دهی از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری ، واقع در شمال نکا. این دهکده در دشت واقع است با آب و هوای مرطوب و 420 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔنکا و آب بندان و محصول آن برنج و غلات و پنبه و مختصر صیفی است . شغل اهالی
خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) (اسپهبد...) آخرین امیر از سلسله ٔ بنی دابویه پسر دادمهر است . او بسال
141 هَ . ق . دستور داد تا همه ٔ اعراب را که در طبرستان می زیستند حتی تمام ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند بکشند. درنتیجه شورش سختی بر ضد عرب رو
خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه . این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتدل و
149 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و ا
خورشید. [ خُرْ ] (اِخ ) شهرکیست در سواحل فارس و در کنار خلیجی که نزدیک به یک فرسخ با دریا فاصله دارد و کشتیها بدانجارفت و آمد میکنند و بازار بین سینیز و سیراف است .
خورشید. [ خوَرْ
/ خُرْ ] (اِخ ) معشوقه ٔ جمشید. (ناظم الاطباء).
منبع : معنی خورشید در فرهنگ دهخدا معنی اسم خورشید در واژهنامه آزاد : در پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است.
لیو.
معنی اسم خورشید در فرهنگ فارسی معین : (خُ) [ په . ] (اِ.) 1 - ستاره ای که سیارات منظومة شمسی به گرد آن می چرخند. 2 - هر ستاره ای که مرکز یکی از منظومه ها باشد.
معنی اسم خورشید در فرهنگ فارسی عمید : ۱. (نجوم) کرهای سوزان و گازی که زمین و سیارات دیگر منظومۀ شمسی دور آن میگردند و از آن کسب نور و حرارت میکنند.
۲. [مجاز] آفتاب.
معنی اسم خورشید در فرهنگ مترادف متضاد : آفتاب، خور، روز، شمس، شید، مهر، هور ≠ قمر، ماه
معنی اسم خورشید در دیکشنری فارسی به انگلیسی : sol, sun
معنی اسم خورشید در دیکشنری فارسی به عربی : شمس
معنی اسم خورشید در دیکشنری فارسی به ترکی : güneş