معنی اسم براز در فرهنگ نامها : (تلفظ: barāz) (اوستایی) برازندگی ، زیبایی ، آراستگی .
معنی اسم براز در لغتنامه دهخدا : براز. [ ب َ ] (ع اِ) صحرا و فضای فراخ و جای گشاده ٔ بی درخت . (منتهی الارب )(آنندراج ). زمین فراخ و خالی . (مهذب الاسماء). البرزایضاً. (مهذب الاسماء) .
براز. [ ب َ] (اِمص ) برازندگی و زیبائی و نیکویی و آراستگی . (برهان ). برازندگی . زیبائی . (فرهنگ اسدی )
: بحق آن خم ّ زلف بسان منقار باز
بحق آن روی خوب کز او گرفتی براز.
رودکی .
-
براز لفظین ؛
براز. [ ب ِ ] (ع اِ) فضله و غائط. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). پلیدی مردم . (منتهی الارب ). سرگین آدمی . (آنندراج ). غائط. مدفوع . عدزه . گه . || (مص ) از میان صف بیرون آمدن برای جنگ کردن . برای جنگ بیرون آمدن . مبارزه . مبارزت . برون آمدن . (غیاث اللغات ).
براز. [ ب ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کُرد ایران است که تقریباً
100 خانوار میشوند و عده ای از آنها در هوباتو، قراتوره و مریوان سکنی دارند و فوق العاده جسور هستند. امیرتیمور این ایل را از خاک عثمانی به ایران انتقال داد. عده ای تخته قاپو ش
منبع : معنی براز در فرهنگ دهخدا معنی اسم براز در فرهنگ فارسی معین : (بَ) ( اِ.) گُوِه ، تکه چوبی که هنگام شکافتن چوب دیگر، در میان شکاف می گذارند. گاز و بغاز هم گویند.
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) سرگین ، مدفوع آدمی .
معنی اسم براز در فرهنگ فارسی عمید : ۱. = برازیدن
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] زیبایی؛ نیکویی.
۱. غایط؛ سرگین؛ مدفوع.
۲. = بِغاز
معنی اسم براز در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. بغاز، گاز
۲. پینه، وصله
۳. زینت، آرایش
۴. آراستگی، زیبایی
۱. گه، غایط، مدفوع
۲. سرگین
۳. پلیدی، فضولات، نجاست
معنی اسم براز در دیکشنری فارسی به انگلیسی : dropping, excrement, wedge
معنی اسم براز در دیکشنری فارسی به عربی : رشاقة