معنی نام بالی

جزئیات اسم بالی
نام بالی به معنای «عسلی» یک نام دخترانه ترکی ، فارسی با املای [ ب ا ل ی ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 179 نفر با اسم بالی در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم بالی
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی بالی
📣 آوانگاری /bāli/
🌍 ریشه اسم ترکی ، فارسی
🆎 به انگلیسی Bali
🔢 ابجد 43
🔝 فراوانی 179
اطلاعات بیشتر

معنی اسم بالی در لغت‌نامه دهخدا : بالی . (ع ص ) کهن . کهنه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). پوسیده . تباه شده . (یادداشت مؤلف ). مندرس . بال . (ناظم الاطباء).
- ثوب بالی ؛ لباس کهنه .
|| پیرگشته . (یادداشت مؤلف ).


بالی . (اِ) عنبر ماهی . نوعی پستاندار عظیم الجثه ٔ دریایی شبیه ماهی . بال . وال . و رجوع به بال شود.

بالی . (اِخ ) (...ابن علقمه ) پدر شمویل از انبیاء بنی اسرائیل بود و نسبت او این است : شمویل بن بالی بن عقمةبن یرخام بن الیهوبن تهوبن صوف . (از طبری از مجمل التواریخ و القصص ص 143 و 207).

بالی . (اِخ ) (خوش طبع...) از طایفه ٔ تکلوو ظاهراً معاصر شاه عباس بوده است . خوش طبع و سپاهی منش و مصاحب است . این رباعی را به خودش نسبت میداد:
می آمد، چهره از عرق تر کرده
چوگان به کف و اسب طرب برکرده
واندر خم زلفهای گردآلودش
دلهای شکسته خاک برسر کرده .
در ا
بالی . (اِخ ) (شیخ ...)خلیفة الصوفیه . وی یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است . او بسال 960 هَ . ق . درگذشته است . او راست : رساله ای در قضا و قدر،و شرح حدیث : «کنت کنزاً مخفیا». (از کشف الظنون ).

منبع : معنی بالی در فرهنگ دهخدا

معنی اسم بالی در فرهنگ فارسی عمید : ۱. کهنه؛ مندرس؛ فرسوده.
۲. پوسیده.

معنی اسم بالی در دیکشنری فارسی به انگلیسی : alar

مشاهیر
داریوش اقبالی (بازیگر)
اقبالی داریوش (خواننده)
معنی اسم بالی چیست؟

عسلی

منشا و ریشه اسم بالی چیست؟

اسم ترکی، اسم فارسی

چند نفر با اسم بالی در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 179 نفر با اسم بالی در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم بالی چیست؟

اسم هایی که به بالی میاد : بابان، بابوس، بابیلان، باتینک، باتینوک، دادلی، سالی، سوگلی، شادلی، شانلی، بالیده، رضاعلی، صفیعلی، صولتعلی، عالی، عباسعلی

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)