معنی اسم آزاد در فرهنگ نامها : (تلفظ: āzād) رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده ، فارغ ، آسوده ، بی دغدغه خاطر ؛ مختار ، صاحب اختیار ؛ (در گیاهی) درخت جنگلی (آزاد درخت) ؛ (در قدیم) نجیب ، شریف ، آزاده ؛ (در قدیم) (شاعرانه) صفتی است برای بعضی گیاهان .
معنی اسم آزاد در لغتنامه دهخدا : آزاد. (اِ) نام لحنی که آن را آزادوار نیز خوانند:
همی تا برزند آزاد بلبلها به بستانها
همی تا برزند قالوس خنیاگر بمزمرها.
منوچهری .
آزاد. (اِ) قسمی درخت جنگلی تنومند و بلند که چوب آن برای ساختن شانه و پوشانیدن پل و سقف بنا بکار است . || آزادرخت . (شلیمر). || ارژن . بادام کوهی . (شلیمر) .
آزاد. (اِ) نام نوعی ماهی بزرگ و لذیذ، و آن در دریای خزر بسیار باشد.
آزاد. (اِ) نوعی از خرما. (مهذب الاسماء). اَزاد. و آن قسمی از خرمای خوب و خوش طعم باشد.
آزاد. (اِخ ) تخلص شاعری فارسی گوی اهل کشمیر، از متأخرین ، صاحب چندین هزار بیت مثنوی و غزل و جز آن . سیاحت را دوست میداشته و در پیری بتویسرکان ساکن و متأهل شده است . نامش احمد. وفات به سال
1150 هَ . ق .
منبع : معنی آزاد در فرهنگ دهخدا معنی اسم آزاد در واژهنامه آزاد : صدای بلند-محکم زدن نیز معنی می دهد
معنی اسم آزاد در فرهنگ فارسی معین : [ په . ] (ص .) 1 - رها، وارسته . 2 - بی قید و بند. 3 - نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می رسد. 4 - درختی است از خانوادة نارونان . 5 - آن که بندة کسی نباشد. مق بنده ، عبد. 6 - مختار، مخیر. 7 - نجیب ، اصیل . 8 - سالم و بی گزند. 9 - شاد، فارغ . 10 - سرافراز.
معنی اسم آزاد در فرهنگ فارسی عمید : ۱. رها؛ یله؛ رسته.
۲. بدون دلبستگی به دنیا و تعلقات آن؛ وارسته: ◻︎ عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه / پای آزادان نبندند ار به جایی رفت رفت (حافظ: ۱۸۲).
۳. بیقیدوبند.
۴. آنکه آزادی دارد.
۵. آنکه یا آنچه وابسته به ارگان دولتی نباشد.
۶. [مقابلِ ممنوع] بدون عامل بازدارنده
معنی اسم آزاد در فرهنگ مترادف متضاد : آزاده، حر، خلاص، رها، سبکبار، فارغ، مخیر، مختار، مرخص، مستقل، مستخلص، وارسته، ول ≠ اسیر، برده، بنده، غیرمستقل، گرفتار
معنی اسم آزاد در دیکشنری فارسی به انگلیسی : disengaged, free, free-standing, loose, open, open-ended, unfettered, unhampered
معنی اسم آزاد در دیکشنری فارسی به ترکی : özgür, serbest, kurtulmuş, hür, bağımsız, müstakil