معنی اسم یادگار در فرهنگ نامها : (تلفظ: yād(e)gār) آنچه از کسی یا چیزی باقی میمانَد و خاطرهی او را در اذهان زنده نگهمیدارد ؛ یاد ، خاطره؛ یادگاری ؛ (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد ، جانشین ، وارث ؛ (در قدیم) نشان، اثر ؛ (در قدیم) ماندگار ، ماندنی .
معنی اسم یادگار در لغتنامه دهخدا : یادگار. (اِخ ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یادگار. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در هزار متری جنوب کشف رود. با
400 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
9).
یادگار. (اِخ ) میرزایادگار ناصر. از سرداران هندی معاصر چند تن از سلسله ٔ سلاطین هند و افغان از قبیل محمد همایون پادشاه ، شیرشاه ، اسلام شاه ، فیروزشاه ، عادل شاه ، که در حدود قرن دهم هجری فرمانروائی داشته اند. رجوع به تاریخ شادی معروف به تاریخ سلاطین افاغنه شود.
یادگار. (اِخ ) یکی از خانان خیوه که در حدود سال
1126 هَ. ق . مطابق
1714 م . در خوارزم حکومت میکرد و خانان خیوه دسته ای از ازبکان اند که پس از هرج و مرج اواخر عهد تیموریان تحت امر محمد شیبانی خیوه را نیز مانند
یادگار. [ دْ
/ دِ ] (اِ مرکب ) اثر. نشان . (غیاث اللغات ). هر چیزی که از کسی یادآوری می کند و شخص را به یاد وی می اندازد.(ناظم الاطباء). نشان خیر که از کسی باقی بماند. (آنندراج ).آنچه کسی برای تذکار خود باقی می گذارد و آنچه از اشخاص بر جای می
منبع : معنی یادگار در فرهنگ دهخدا معنی اسم یادگار در فرهنگ فارسی معین : (اِ.) 1 - یادبود، آنچه که از کسی به جا ماند و خاطرة او را زنده نگه دارد. 2 - آنچه که به دوستی دهند تا در یاد دوست بمانند، یادگاری .
معنی اسم یادگار در فرهنگ فارسی عمید : ۱. چیزی که برای یادآوری و یادبود به کسی بدهند.
۲. اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد: ◻︎ یادگار جهان شدی و مباد / که جهان از تو یادگار شود (مسعودسعد: ۱۲۰).
معنی اسم یادگار در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. یادبود، یادمان
۲. خاطره، یادواره
معنی اسم یادگار در دیکشنری فارسی به انگلیسی : fetish, hangover, heritage, keepsake, memento, relic, remembrance, reminiscences
معنی اسم یادگار در دیکشنری فارسی به عربی : اثر , حاجة تذکارية , حفل تابيني