معنی اسم نگار در فرهنگ نامها : (تلفظ: negār) (به معنی نگاشتن و نگاریدن) ؛ نقش ، تصویر ؛ (به مجاز) معشوق زیباروی ؛ (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی ، بت و صنم ؛ زیور و زینت ؛ نقش نگین ؛ (در قدیم) رنگین و منقش .
معنی اسم نگار در لغتنامه دهخدا : نگار. [ ن ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان نگار بخش مشیز شهرستان سیرجان است ، در 24هزارگزی مشرق مشیز واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج نگار. [ ن ِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های بخش مشیز شهرستان سیرجان است ، در مشرق بخش در جلگه ٔ سردسیری واقع و محدود است از شمال به ارتفاعات خانه کوه ، از مشرق به دهستان ده تازیان ، از جنوب به دهستان قلعه عسکر، از مغرب به دهستان حومه ٔ مشیز. آبش از رودخانه و قنوات و چشمه ، محصول ع
نگار. [ ن ِ ] (نف مرخم ) نگارنده . نقش کننده . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اسم فاعل مرخم است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و در ترکیبات زیر به صورت مزید مؤخر آید: 1- به معنی نگارنده و نویسنده در ترکیبات : بدایعنگار. بدیعنگار. جریده نگار.
نگار. [ ن ِ ] (اِ) اسم است از نگاشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حاصل مصدر نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش . (غیاث اللغات )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش که بر کاغذ یا بر جائی کشند. (از رشیدی ). چیزی که با رنگ به دیوار و کاغذ کشند. (فرهنگ خطی ). نقشها و گل وبت
منبع : معنی نگار در فرهنگ دهخدا معنی اسم نگار در واژهنامه آزاد : ۱.نقش٬نقاشی
۲.نقشی که از حنا بر دست و پای محبوب کنند.
۳.تحریر
۴.بت٬ صنم
۵. معشوق٬ محبوب
نقش تصویر
معنی اسم نگار در فرهنگ فارسی معین : (ن ) (اِ.)1 - نقش ، تصویر. 2 - بت . 3 - معشوق ، محبوب .
معنی اسم نگار در فرهنگ فارسی عمید : ۱. = نگاشتن
٢. (اسم) نقش؛ تصویر: ◻︎ از نقشونگار درودیوار شکسته / آثار پدید است صنادید عجم را (عرفی: ۸).
٣. (اسم) [مجاز] معشوق؛ محبوب.
٤. نگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): روزنامهنگار.
۵. نقاش (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چهرهنگار.
٦. (اسم) [قدیمی، مجاز] بت.
۷. (اسم) [قدیم
معنی اسم نگار در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار
۲. تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش
معنی اسم نگار در دیکشنری فارسی به انگلیسی : darling, design, figure, flame, imprint, love, register