معنی اسم نفس در لغتنامه دهخدا : نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) سخن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : کتب کتاباً نفسا؛طویلاً. (منتهی الارب ). || جرعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اکرع فی الاناء نفساً او نفسین ؛ای جرعة او جرعتین . || سیرابی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): شراب ذونفس ؛ شر
نفس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
نفس . [ ن ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
نفس . [ ن ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
نفس . [ ن َ ] (ع اِ) جان . روح . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از مهذب الاسماء). روان . (ناظم الاطباء). قوه ای است که بدان جسم زنده ، زنده است . (از مفاتیح )
: خواهی پادشاه و خواهی جز پادشاه هر
منبع : معنی نفس در فرهنگ دهخدا معنی اسم نفس در فرهنگ فارسی معین : (نَ فْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تن ، جسم . 2 - شخص ، ذات . 3 - جان ، خون . 4 - حقیقت هر چیز. 5 - روح ، روان . ج . نفوس . انفس .
(نَ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دم ، هوایی که با تنفس وارد ریه می شود. 2 - مهلت ، زمان . ج . انفاس .
معنی اسم نفس در فرهنگ فارسی عمید : ۱. حقیقت هر چیز.
۲. جان.
۳. [قدیمی] تن؛ جسد؛ شخص انسان.
۴. [قدیمی] خون.
〈 نفس اماره: (فلسفه) نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامیدارد.
〈 نفس لوامه: (فلسفه) [قدیمی] نفس ملامتکننده که انسان را از ارتکاب کارهای ناپسند ملامت میکند و از کردار زشت
۱. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل و از آن خارج میشود؛ دم.
۲. عمل تنفس.
۳. زمان کوتاه.
〈 نفس عمیق: نفسی که هوا را به اعماق ریه برساند.
〈 نفس کشیدن: (مصدر لازم) تنفس کردن؛ دم زدن.
معنی اسم نفس در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. آن، لحظه، لمحه
۲. آه، نسمت، نسمه
۳. تنفس، دم
۱. خود، خویش، ذات
۲. تن، جسد، کالبد
۳. وجود
۴. نفسانیات
معنی اسم نفس در فرهنگ سره : دم
معنی اسم نفس در دیکشنری فارسی به انگلیسی : breath, draft, self, wind
معنی اسم نفس در دیکشنری فارسی به عربی : انا , ريح , نفس , نفسه , هواء
معنی اسم نفس در دیکشنری فارسی به ترکی : nefis
معنی اسم نفس در دیکشنری عربی به فارسی : دم , نفس , نسيم , نيرو , جان , رايحه