معنی اسم ماری در فرهنگ نامها : (تلفظ: māri) گونهی دیگری از مریم _ مادر حضرت عیسی مسیح (ع) _ که در زبانهای اروپایی رایج است.]ماری نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان فرانسوی است[.
معنی اسم ماری در لغتنامه دهخدا : ماری . (حامص ) مار بودن . زهرآگین بودن . گزنده بودن :
ماری است گزنده طمع که ماران
زین مار برند ای رفیق ماری .
ناصرخسرو.
ماری . (اِخ ) دهی از دهستان زنجانرود است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و
314 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
2).
ماری . [ ری
/ ری ی ] (ع اِ) گوساله ٔ سپید تابان بدن درست پشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوساله ٔ سپید تابان بدن . (ناظم الاطباء). گوساله ٔ نرم و تابان بدن سفید و ماریة مؤنث آن .(از اقرب الموارد). || گلیم خرد با خطهای دراز. (منتهی الارب ) (
ماری . (اِخ ) (سنت ...) نامی است که در فرنگ به مریم (مادرعیسی ) دهند. و رجوع به مریم در همین لغت نامه شود.
ماری . (اِخ ) پزشک فرانسوی (
1853-
1940 م .) نویسنده ٔ معتبر عصب شناسی . (از لاروس ).
منبع : معنی ماری در فرهنگ دهخدا معنی اسم ماری در فرهنگ فارسی معین : (ص .) کشته شده ، هلاک شده .
معنی اسم ماری در فرهنگ فارسی عمید : مانند مار کشنده بودن: ◻︎ اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی: ۵۶).
〈 ماری کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] هلاک کردن؛ کشتن: ◻︎ اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی: ۵۶).
معنی اسم ماری در دیکشنری فارسی به انگلیسی : serpentine, snaky