معنی نام کرم

معنی بزرگواری، بخشندگی جوانمردی، لطف، احسان
جزئیات اسم کرم
نام کرم به معنای «بزرگواری، بخشندگی جوانمردی، لطف، احسان» یک نام پسرانه عربی با املای [ ک ر م ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 0 نفر با اسم کرم در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم کرم
👦 جنسیت اسم پسرانه
🗣 تلفظ به فارسی کرم
📣 آوانگاری /karam/
🌍 ریشه اسم عربی
🆎 به انگلیسی Karam
🔢 ابجد 260
🔝 فراوانی 0
اطلاعات بیشتر

معنی اسم کرم در لغت‌نامه دهخدا : کرم . [ ] (اِخ ) کرم و رونیز دو شهرک است در راه پسا. هوای آن معتدل است و [ دارای ] آب روان و جامع و منبر باشد و غله و میوه ، و بعهد اتابکی چون حادثه ٔ پرگ افتاد مگرایشان بی ادبی کردند، پس به غارت داد و خراب شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130کرم . [ ک َ ] (اِ) سبزه و بوته و درخت که بر لب آب روید. (ناظم الاطباء). سبزه را گویند که بر لبهای جوی آب رسته باشد. (برهان ). سبزه را گویند که بر لب جویبار بروید. (جهانگیری ). || هر چیز را نیز گویند از درخت و بوته و امثال آن که از کنار جوی آب روید. (برهان ).


کرم . [ ک َ ] (ع اِ) درخت انگور. (از برهان ) (ناظم الاطباء). تاک . رز. واحد آن کرمة است . (از منتهی الارب ). عنب . (از اقرب الموارد). رز. مو. مَیوانه . (یادداشت مؤلف ). ج ، کُروم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به فارسی تاک و رز و ماو نامند. بستانی و بری می باشد. بری ثمردار
کرم . [ ک َ ] (ع مص ) غلبه کردن بر کسی در کرم . یقال : کارمه فکرمه ؛ای فاخره فی الکرم فغلبه فیه . (از اقرب الموارد).

کرم . [ ک َ رَ ] (اِ) کلم . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). غنبید. بقلةالانصار. (یادداشت مؤلف ). کرنب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) :
گفت بخوردم کرم درد گرفتم شکم
سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان .

لبیبی .

منبع : معنی کرم در فرهنگ دهخدا

معنی اسم کرم در فرهنگ فارسی معین : (کِ رِ) 1 - (اِ.) رنگ سفید مایل به زردی ، نخودی رنگ . 2 - [ فر. ] (اِ.) ماده ای خمیری شکل جهت مراقبت از پوست . 3 - نوعی خمیر نرم جهت تهیه انواع شیرینی و غذا.


(کِ) (اِ.) گروهی از بی مهره گان هستند که در لای و لجن و آب راکد و میوه پدید می آیند. اکثراً بدن نرم و برهنه و دراز دارند. مهم ترین انواع آن ها عبارتند از: کرم های پهن ، کرم های حلقوی ، کرم های لوله ای . ~ ؛ ~داشتن الف - دارای کرم بودن . ب - موذی بودن ، دنبال دردسر بودن . ؛ ~ریختن تحریک کردن .
(کَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) جوانمردی ، سخاوت .
(کَ) [ ع . ] (اِ.) تاک ، رز. ج . کروم .

معنی اسم کرم در فرهنگ فارسی عمید : درخت انگور.


۱. جوانمردی؛ بزرگواری.
۲. جود؛ بخشش.
= کَلَم
هر جانور بی‌دست‌وپا و خزنده با بدن نرم و بی‌استخوان، مانند کرم خاکی، زالو، و امثال آن‌ها.
⟨ کرم ابریشم: (زیست‌شناسی) نوزاد کرمی‌شکل پروانه، با بدنی استوانه‌ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می‌کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می‌شود؛ کرم پیله؛ کرم بادامه.
⟨ کرم خاردار:
۱. رنگ سفید مایل به زرد؛ نخودی.
۲. (پزشکی) مادۀ نیمه‌جامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده می‌شود و مصرف دارویی، آرایشی، و بهداشتی دارد.
۳. مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخم‌مرغ، و مواد خوش‌بوکننده که در شیرینی‌پزی و آشپزی کاربرد دارد.

معنی اسم کرم در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. بخشش، بخشندگی، بذل، جود، سخا، سخاوت
۲. بزرگواری، جوانمردی

معنی اسم کرم در دیکشنری فارسی به انگلیسی : benefaction, beneficence, charity, cream, daub, generosity, worm

معنی اسم کرم در دیکشنری فارسی به عربی : دهن , دودة , سخاء , يرقة

معنی اسم کرم در دیکشنری عربی به فارسی : بخشش , سخاوت , خير خواهي , گشاده دستي , مهمان نوازي

مشاهیر
کرم‌یار صادق (نویسنده)
کرم‌پور فرزانه (نویسنده)
کرمانشاهی لاری (نویسنده)
احسان کرمی (بازیگر)
اکرم محمدی (بازیگر)
امیرحسین کرمانشاهی (بازیگر)
رضا کرم‌رضایی (بازیگر)
اوحدالدین کرمانی (شاعر)
خواجوی کرمانی (شاعر)
عماد فقیه کرمانی (شاعر)
صابر کرمانی (شاعر)
وحدت کرمانشاهی (شاعر)
رحیم معینی کرمانشاهی (شاعر)
مکرمه قنبری (هنرمند)
اکرم منفرد آریا (هنرمند)
حسن کرمی (نویسنده)
صادق کرمیار (نویسنده)
فرزانه کرم‌پور (نویسنده)
هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده)
اکرم پدرام‌نیا (نویسنده)
مرادی کرمانی هوشنگ (نویسنده)
محمد آغاکرمانی (دانشمند)
برهان‌الدین کرمانی (دانشمند)
شمس‌الدین کرمانی (دانشمند)
معنی اسم کرم چیست؟

بزرگواری، بخشندگی جوانمردی، لطف، احسان

منشا و ریشه اسم کرم چیست؟

اسم عربی

چند نفر با اسم کرم در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 0 نفر با اسم کرم در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم کرم چیست؟

اسم هایی که به کرم میاد : کراخان، کرار، کرامت، کرامت الله، کردوشا، کهرم، محرم، مکرم، نیرم، مکرم، کرا، کرانه، کردیا، کرشمه، کریمه

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)