معنی اسم عشق در لغتنامه دهخدا : عشق . [ ع ِ ] (ع مص ) عَشَق است درتمام معانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به حد افراط دوست داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بسیار دوست داشتن چیزی . (غیاث اللغات ). رجوع به عَشَق شود.
عشق . [ ع َ ش َ ] (ع اِ) ج ِ عَشَقة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عشقة شود.
عشق . [ ع َ ش َ ] (ع مص ) عشق آوردن و چیره گردیدن دوستی بر کسی . (از منتهی الارب ). عاشق شدن . (المصادر زوزنی ). نیک شگفت داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). تعلق قلب به کسی . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (از منتهی الارب ). التصاق به چیزی . (از اقرب الموارد). عِشق . مَعشَق . و رج
عشق . [ ع َ ش ُ ] (ع اِ) نیکو و برابر کنندگان در نشاندن درختهای ریاحین را. (منتهی الارب ). اصلاح کنندگان و صاف کنندگان غرسهای ریاحین ، مفرد آن عَشیق یا عَشوق است . (از اقرب الموارد).
عشق . [ ع ِ ] (ع اِمص ) شگفت دوست به حسن محبوب ، یا درگذشتن ازحد در دوستی ، و آن عام است که در پارسایی باشد یا در فسق ، یا کوری حس از دریافت عیوب محبوب ، یا مرضی است وسواسی که میکشد مردم را بسوی خود جهت خلط، و تسلیط فکر بر نیک پنداشتن بعضی صورتها. (منتهی الارب ). یامرضی است ا
منبع : معنی عشق در فرهنگ دهخدا معنی اسم عشق در واژهنامه آزاد : سَودا:به معنی عشق در زبان پهلوی باستان است. که همچنان در زبان تالشی و ترکی آذزی در آذربایجان ایران و بخش جداشده از ایران با نام جمهوری آذربایجان، همچنان- کاربرد دارد. و از بن همین واژه است که واژه های هم خانواده با آن، مانن سئوگیل، سئومک، سئویم، سئوینمک و سئویشمک و ... از بن واژه ی سَودا یا سئودای ت
معنی اسم عشق در فرهنگ فارسی معین : (عِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به شدت دوست داشتن . 2 - (اِمص .) شیفتگی ، دلدادگی . 3 - لذت ، کیف . ؛~ افلاطونی عشقی که با گرایش های جنسی همراه نیست .
معنی اسم عشق در فرهنگ فارسی عمید : ۱. دوست داشتن به حد افراط.
۲. شیفتگی؛ دلدادگی؛ دلبستگی و دوستی مفرط.
۳. (اسم) [عامیانه] معشوق.
〈 عشق ورزیدن: (مصدر لازم) عشق داشتن؛ عشقبازی کردن.
معنی اسم عشق در فرهنگ مترادف متضاد : تعشق، خلت، دوستی، شیفتگی، علاقه، محبت، مودت، مهر، وداد ≠ نفرت
معنی اسم عشق در فرهنگ سره : دلباختگی، دل بردگی، دل دادگ
معنی اسم عشق در دیکشنری فارسی به انگلیسی : flame, love, passion
معنی اسم عشق در دیکشنری فارسی به عربی : هب , هوس
معنی اسم عشق در دیکشنری فارسی به ترکی : aşk