معنی نام شکال

جزئیات اسم شکال
نام شکال به معنای «در گویش مازندران آهو» یک نام دخترانه فارسی با املای [ ش ِ ک ا ل ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 0 نفر با اسم شکال در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم شکال
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی شِکال
📣 آوانگاری /shekal/
🌍 ریشه اسم فارسی
🆎 به انگلیسی Shekal
🔢 ابجد 351
🔝 فراوانی 0
اطلاعات بیشتر

معنی اسم شکال در لغت‌نامه دهخدا : شکال . [ ش َک ْ کا ] (ع ص ) بسیار شکل کننده . || ظریف . (غیاث ).


شکال . [ ش ِ ] (اِ) شغال . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). نوعی از روباه . (لغت فرس اسدی ). ذئب ارمن . (یادداشت مؤلف ) :
ز آتش آب کند حلمش و ز دشمن دوست
ز پیل پشّه کند سهمش و ز شیر شکال .

فرخی .


آنکه با همت او چرخ
شکال . [ ش ِ ] (اِخ ) از متکلمین شیعی . باهشام بن الحکم در اصل امامت هم عقیده ولی در بعضی امور با او مخالف بود. از کتب اوست : کتاب الامامة. کتاب المعرفة. کتاب فی الاستطاعة و غیره . (یادداشت مؤلف ).

شکال . [ ش ِ ] (از ع ، اِ) مخفف اِشکال .
- شکال آوردن ؛ اشکال آوردن . اشکال و ایراد گرفتن :
گر شکال آرد کسی در گفت ما
از برای انبیا و اولیا.

مولوی .



شکال . [ ش ِ ] (ع اِ) پای بند ستور. ج ، شُکُل . || رسن پالان که در تصدیر و تنگ شتر بندند تا پالان پس نرود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رسن میان اشتر. (مهذب الاسماء). || بندی میان تنگ پالان بند و تنگ زیر شکم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آ

منبع : معنی شکال در فرهنگ دهخدا

معنی اسم شکال در فرهنگ فارسی معین : (ش ) [ ع . ] (اِ.) پای بند ستور.

معنی اسم شکال در فرهنگ فارسی عمید : پای‌بند ستور؛ ریسمانی که به چهار دست‌وپای اسب یا استر می‌بندند: ◻︎ خاطر آرد پس شکال اینجا ولیک / بسکُلد اشکال را استور نیک (مولوی: ۳۷۹).

معنی اسم شکال چیست؟

در گویش مازندران آهو

منشا و ریشه اسم شکال چیست؟

اسم فارسی

چند نفر با اسم شکال در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 0 نفر با اسم شکال در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم شکال چیست؟

اسم هایی که به شکال میاد : شکرانه، شکردخت، شکوفان، شکوفه، حورالجمال، غزال، فریال، کژال، تابال، تورال، جلال، جمال، زال

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)