معنی اسم سایه در فرهنگ نامها : (تلفظ: sāye) (در فیزیک) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا فضا ایجاد میشود در مقابلِ روشن ؛ (به مجاز) ، توجه ، عنایت ، پناه ، حمایت ؛ (در قدیم) (به مجاز) حشمت و بزرگی .
معنی اسم سایه در لغتنامه دهخدا : سایه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است بمکه . (منتهی الارب ).
سایه . [ ی َ ] (اِخ ) نام وادیی است در حدود حجاز و گفته شده وادیی است ازمدینه که شامل قراء زیادی است که در آنجا نخل و موزو انار و انگور فراوان بدست آید. (معجم البلدان ).
سایه . [ ی َ ] (اِخ ) وادیی است میان حرمین . (منتهی الارب ).
سایه .[ ی َ
/ ی ِ ] (اِ) پهلوی «سایک « » تاوادیا
165» و «آسیا» «مناس
268»، هندی باستان «چهایا» (سایه )، کردی «سه » و «سی » بلوچی «سایگ » و «سایی » ، وخی عاریتی و دخیل «سایه »
منبع : معنی سایه در فرهنگ دهخدا معنی اسم سایه در واژهنامه آزاد : تخلص شاعر بزرگ معاصر استاد هوشنگ ابتهاج می باشد
معنی اسم سایه در فرهنگ فارسی معین : (یَیا یِ) [ په . ] (اِ.) 1 - محیط تاریکی که در اثر قرار گرفتن جسم تیره در برابر نور ایجاد می شود. 2 - پناه ، حمایت . 3 - شبح . ؛~ کسی را با تیر زدن کنایه از: سخت با او دشمن بودن . ؛زیر ~ کسی بودن مورد حمایت و توجه او بودن .
معنی اسم سایه در فرهنگ فارسی عمید : سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد.
۲. [مجاز] توجه؛ عنایت.
〈 سایه افکندن: (مصدر لازم) سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر: ◻︎ پدرمرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱: ۸۰)، ◻︎ گرچه دیوار افکن
معنی اسم سایه در فرهنگ مترادف متضاد : ۱. شبح، ظل، نسار، نش
۲. پناه، حمایت
۳. توجه، عنایت
۴. اثر، تاثیر، نتیجه
۵. نفوذ
۶. حشمت، بزرگی، جلال
۷. غیرواقعی، صوری
۸. وهمی، موهوم
۹. نقاطتیرهتر (در نقاشی)
معنی اسم سایه در دیکشنری فارسی به انگلیسی : ghost, phantom, shade, shadow, shady, umbra, umbrage, umbrella
معنی اسم سایه در دیکشنری فارسی به عربی : شمسية , ظل
معنی اسم سایه در دیکشنری فارسی به ترکی : gölge