معنی اسم ساران در لغتنامه دهخدا : ساران . (اِ) بمعنی سر باشد که به عربی رأس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سر باشد. (جهانگیری ) :
گفت آن رنجور کای یاران من
چیست این شمشیر بر ساران من .
مولوی (از جهانگیری ، رشیدی ، شعوری ).
نصیحتهای اهل دل دواء النحل
ساران . (اِخ ) دهی است از دهستان بویر احمدسر حدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در
17 هزارگزی شمال باختری سی سخت و
16 هزارگزی شمال باختری راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. کوهستانی و سردسیر و مالاریائی و
ساران . (اِخ ) دهی است از دهستان جمع آبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند کوهستانی و سردسیر و آب آن از رودخانه ٔجمع آبرود و چشمه سار، و محصول آن غلات ، بنشن ، قیسی وگردو است ،
330 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی بافتن چادر شب
ساران . (اِخ ) یکی از محلات قصبه ٔ تهران بوده و افضل سارانی شاعر هجاگوی قرن دهم منسوب بدانجاست . رجوع به تحفه ٔ سامی ص
167 شود.
ساران . (اِخ ) نام قصبه ای است از عراق . (برهان ) (آنندراج ).
منبع : معنی ساران در فرهنگ دهخدا معنی اسم ساران در فرهنگ فارسی معین : (اِ.) ابتداء، آغاز.
معنی اسم ساران در فرهنگ فارسی عمید : ۱. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چشمهساران، شاخساران، کوهساران.
۲. سر: ◻︎ گوید آن رنجور ای یاران من / چیست این شمشیر بر ساران من؟ (مولوی: ۳۴۱).
معنی اسم ساران در دیکشنری فارسی به انگلیسی : saran