معنی اسم راوی در فرهنگ نامها : (تلفظ: rāvi) (عربی) نقل کنندهی حدیث و حکایت ؛ (در قدیم) آن که شعر شاعری را در بارگاه حاکمان یا در بازار برای مردم میخوانده است .
معنی اسم راوی در لغتنامه دهخدا : راوی . (اِخ ) نام یکی از رودخانه های پنجگانه «پنجاب » که در سرزمین پنجاب بهم می پیوندند و رود سند را تشکیل میدهند و وجه تسمیه ٔ پنجاب نیز از همینجاست . این رودخانه از دامنه ٔ کوههای هیمالیا در ارتفاع 3880 گز سرچشمه میگیرد و بسوی شمال باختری س
راوی . (اِخ ) فخرالدین محمدبن محمدبن عمر. از مفسران نامی و صاحب تفسیر معروف «اسرارالتنزیل » است . مرگ وی بسال
906هَ . ق . روی داده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج
3).
راوی . (ع ص ، اِ) نگهبان اسبان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب دهنده ٔ حیوانات . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). آب آورنده . ج ، روات . راوون : روی علی اهله یا روی لهم ؛ یعنی برای آنان آب آورد. (از اقرب الموارد). || نقل کننده ٔ سخن . ج ، روات . ر
منبع : معنی راوی در فرهنگ دهخدا معنی اسم راوی در فرهنگ فارسی معین : [ ع . ] (اِفا.) روایت کننده . ج . روات .
معنی اسم راوی در فرهنگ فارسی عمید : ۱. کسی که خبر، حدیث، یا حکایتی از دیگری روایت میکند؛ نقلکنندۀ سخن و خبر از کسی؛ روایتکننده.
۲. بازگویندۀ شعر و سخن از کسی.
۳. کسی که قصیدۀ شاعری را با لحن خوش در محفلی میخواند.
معنی اسم راوی در فرهنگ مترادف متضاد : داستانسرا، روایتگر، گوینده، محدث، ناقل
معنی اسم راوی در فرهنگ سره : بازگو (ینده)، گوینده
معنی اسم راوی در دیکشنری فارسی به انگلیسی : narrator, relater, teller
معنی اسم راوی در دیکشنری فارسی به عربی : راوي