معنی اسم رامک در فرهنگ نامها : (تلفظ: rāmak) (رام +ک (تصغیر)) ، مصغر رام ، ← رام .
معنی اسم رامک در لغتنامه دهخدا : رامک . [ م َ ] (اِ) مرکبی است از زاج سیاه و مازوو پوست انار و صمغ و دوشاب انگوری که خوردن آن دفع اسهال کند. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). ابوریحان بیرونی در صیدنه آرد: او را رام دارو و رام انگیز گویند یعنی دارویی که نشاط انگیزد... و پس از شرح طریق ساختن رامک گوید: او را
رامک . [ م َ ] (اِخ ) جد ابوالقاسم عبداﷲبن موسی بن رامک نیشابوری . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
رامک . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در صدوده هزارگزی جنوب باختری بمپور، کنار راه مالرو فنوج به رمشک . آب و هوای این ده کوهستانی گرمسیر مالاریایی و جمعیت آن
700 تن میباشد. آب آن از قنات تأمین میشود، و محصول
رامک . [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است به
2500گزی رامسر. (یادداشت مؤلف ). نام قریه ای و در فرهنگ جغرافیایی ایران «رمک » ضبط شده است . رجوع به رمک شود.
رامک . [ م َ ] (ص مصغر) مصغر رام است که نقیض وحشی باشد. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء).
منبع : معنی رامک در فرهنگ دهخدا معنی اسم رامک در فرهنگ فارسی عمید : ۱. (طب قدیم) دارویی مرکب از زاج سیاه، مازو، پوست انار، و صمغ که در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار میرفته.
۲. [قدیمی] دارویی خوشبو، مانند مشک.