معنی نام جیلان

معنی عناب، سنجد، میوه ای تیره و قرمز به اندازه زیتون
جزئیات اسم جیلان
نام جیلان به معنای «عناب، سنجد، میوه ای تیره و قرمز به اندازه زیتون» یک نام دخترانه فارسی با املای [ ج ي ل ا ن ] می باشد؛ طبق آخرین سرشماری ثبت شده در ثبت احوال 101 نفر با اسم جیلان در ایران وجود دارد.
همه چیز درباره اسم جیلان
👧 جنسیت اسم دخترانه
🗣 تلفظ به فارسی جيلان
📣 آوانگاری /jilān/
🌍 ریشه اسم فارسی
🆎 به انگلیسی Jilan
🔢 ابجد 94
🔝 فراوانی 101
اطلاعات بیشتر

معنی اسم جیلان در لغت‌نامه دهخدا : جیلان . (اِ) میوه ایست مانند کُنار که آنرا سنجد و سنجد گیلان نیز میگویند و بتازیش عناب خوانند و اصح با جیم فارسی چیلان است . (شرفنامه ٔ منیری ). سنجد گرگانی . (اسدی ). پستنک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). پستانک . عبیر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). غبیرا. (اسدی ) جیلان . (اِخ ) قومی از مردم فارس که از نواحی استخر به بحرین هجرت کردند و در آنجا به کشاورزی و حفر قنات و غرس اشجار پرداختند. (معجم البلدان ). قومی ببحرین ترتیب داده ٔ کسری . (منتهی الارب ). گروهی هستند در بحرین که کسری آنان را برای کاری تربیت کرد. (ذیل اقرب الموارد از تاج الع


جیلان . (اِخ ) معرب گیلان ،ولایتی است بعجم . (منتهی الارب ). رجوع به گیلان شود.

جیلان . (اِخ )دهی جزء بلوک اربعه ٔ دهستان مرکزی بخش میامی شهرستان شاهرود. جلگه ، معتدل و دارای 890 تن سکنه است . آب آن از قنات کهن شور و محصول آن غلات ، میوه جات ، پنبه ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است .راه مالرو دارد. م
جیلان . (ع مص ) گرد برآمدن . (منتهی الارب ). جول و جولة و جَوَلان . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود. || (اِ) ج ِ جیل ، بمعنی گروهی از مردم . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جیل شود.

منبع : معنی جیلان در فرهنگ دهخدا

معنی اسم جیلان در فرهنگ فارسی عمید : ۱. عناب.
۲. سنجد.

معنی اسم جیلان چیست؟

عناب، سنجد، میوه ای تیره و قرمز به اندازه زیتون

منشا و ریشه اسم جیلان چیست؟

اسم فارسی

چند نفر با اسم جیلان در ایران هست؟

طبق اطلاعات ثبت شده در سازمان ثبت احوال ایران در حال حاضر 101 نفر با اسم جیلان در ایران ثبت شده.

اسم های هم آوا و مشابه اسم جیلان چیست؟

اسم هایی که به جیلان میاد : جیدا، جیلا، جیران، جیهان، تاج الزمان، تایلان، ترلان، ترنیان، تکذبان، پویان، تهمان، توکان، تیران، تیوان

ای پسر اگر «فرزندی» آیدت اول باید که نام نیکو نهی که از جمله حق فرزندان بر پدران آنست که نام خوب نهند. (قابوسنامه. باب بیست و هفتم)