معنی اسم توفیق در فرهنگ نامها : (تلفظ: to(w)fiq) (عربی) امکان دستیابی به مقصود ، موفقیت ، کامیابی ؛ یاری و تأیید ، تأیید پروردگار ، مدد الهی ؛ (در قدیم) سازگار گرداندن دو یا چند چیز با هم ، سازگاری .
معنی اسم توفیق در لغتنامه دهخدا : توفیق . [ ت َ ](اِخ ) ابومحمدبن محمد الحسین بن عبداﷲبن محمد. اصلاً از مغرب است ولی در دمشق زندگی می نمود. وی از مهندسین و منجمین و ادباء قرن ششم هجری قمری است . در دمشق به تدریس و افادات علمیه اشتغال داشته و به فهم و به علم اشتهار یافت و شعر نیز می سروده . از شاگردانش محمدبن
توفیق . [ ت َ ] (اِخ ) محمد پسر اسماعیل پاشا (
1852-
1892 م .). وی در سال
1879 م . خدیو مصر بود. او مغلوب انگلیسها شد و آنان سلطنت سودان را به وی تفویض کردند. (از فرهنگ فارسی م
توفیق . [ ت َ ] (اِخ ) محمدبن احمد استانبولی . شاگرد شیخ محمدمراد نقشبندی متوفی به سال
1274 هَ . ق . او راست : انس المعنوی فی شرح بعض المثنوی . تراجم رجال العلمیة. شرح عروض جامی . شرح قصائد جامی . شرح قواعد فارسی استاد خود. (از اسماء المؤلفی
توفیق . [ ت َ ] (ع مص ) (از: وف ق ) سازوار گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سازگار گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). موافق گردانیدن اسباب . (آنندراج ). ... موافق گردانیدن کاری . (از اقرب الموارد). موافق گردانیدن اسباب . (آنندراج ). ...موافق گردانیدن خدا
منبع : معنی توفیق در فرهنگ دهخدا معنی اسم توفیق در فرهنگ فارسی معین : (تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - موافق گردانیدن . 2 - مدد کردن . 3 - دست یافتن .
معنی اسم توفیق در فرهنگ فارسی عمید : ۱. کسی را به کاری مدد کردن.
۲. به کاری دست یافتن.
۳. مدد کردن بخت.
۴. فراهم شدن اسباب کاری.
معنی اسم توفیق در فرهنگ مترادف متضاد : پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت ≠ ناکامیابی
معنی اسم توفیق در فرهنگ سره : بهروزی، پیروز
معنی اسم توفیق در دیکشنری فارسی به انگلیسی : success
معنی اسم توفیق در دیکشنری فارسی به عربی : نعمة